شاید زمانی که دن گیلبرت در نوزده سالگی، تحصیل را رها کرد و تصمیم گرفت به نویسنده داستانهای علمی تخیلی تبدیل شود، نمیدانست که چه رویدادهای سادهای میتوانند سرنوشت زندگیاش را تغییر دهند.
وقتی برای ثبت نام در کلاس نویسندگی خلاقانه به مرکز آموزشی نزدیک خودشان مراجعه کرد، کلاس پر شده بود. پرسید چه کلاسی خالی است و گفتند که کلاس «مقدمهای به روانشناسی» هنوز جای خالی دارد. به هر حال، ظاهراً این رویداد، نقطه شروع تغییرات زیادی در زندگیاش شد و نهایتاً چند سال بعد، در رشتهی روانشناسی اجتماعی از دانشگاه پرینستون فارغ التحصیل شد!
دن گیلبرت توضیح میدهد که عموم انسانها، تجربهی شادمانی را به دست یابی به هدفهای خود منوط میکنند. اینکه بتوانند به هدفهای مالی و آرزوها و پیشرفتهایی که مد نظر دارند دست پیدا کنند. حتی به فرض اینکه بخشی از ما، پس از دستیابی به اهداف خود، شادمانی را تجربه کنیم، بخش عمدهی این شادمانی، ناشی از این مسئله است که حالا که به هدفها و آرزوهای خود دست یافتهایم، به خودمان اجازه میدهیم که خوشحال باشیم و شاید زمانی که دن گیلبرت در نوزده سالگی، تحصیل را رها کرد و تصمیم گرفت به نویسنده داستانهای علمی تخیلی تبدیل شود، نمیدانست که چه رویدادهای سادهای میتوانند سرنوشت زندگیاش را تغییر دهند.
وقتی برای ثبت نام در کلاس نویسندگی خلاقانه به مرکز آموزشی نزدیک خودشان مراجعه کرد، کلاس پر شده بود. پرسید چه کلاسی خالی است و گفتند که کلاس «مقدمهای به روانشناسی» هنوز جای خالی دارد. به هر حال، ظاهراً این رویداد، نقطه شروع تغییرات زیادی در زندگیاش شد و نهایتاً چند سال بعد، در رشتهی روانشناسی اجتماعی از دانشگاه پرینستون فارغ التحصیل شد!
دن گیلبرت در سخنرانی خود، به مفهوم شادمانی میپردازد.
شادی به معنای احساسی که در کوتاه مدت میآید و میگذرد و شادمانی به عنوان یک حالت غالب روحی که دوام طولانیتر و ماندگارتری دارد.
در ادامهی این بحث، میخواهیم سخنرانی دن گیلبرت در تد را بخوانیم و ببینیم. اما قبل از آن، بیایید یکی از خاطرات گذشته شما را مرور کنیم:
بعد از خرید خودرو، چه مدت طول کشید تا ماشین داشتن، برای شما عادی شود؟ اگر خودرو خود را به مدل بهتری ارتقا دادهاید، چه مدت طول کشید تا بسیاری از قابلیتها و امکانات و آپشنهای آن، برای شما عادی شود؟
قطعاً نمیتوان گفت که کسی که امروز بنز سوار میشود، هیچ نوع تفاوتی با زمانی که مثلاً تویوتا یا کیا سوار میشد تجربه نمیکند. اما سوال اینجا است که آیا پس از گذشت مدت طولانی، هنوز هم اینکه صندلی راننده سه یا پنج حافظهی مستقل دارد، به اندازه ی روز اول هیجان انگیز است؟
مثالهایی از این جنس کم نیستند. چند نفر را میشناسید که قبل از استعفا دادن از شغل فعلی خود، فکر میکردند که دنیا پس از آن به پایان خواهد رسید؟ یا اینکه بعد از جدا شدن از همسرشان، هرگز نخواهند توانست به روند عادی زندگی خود باز گردند؟
تمام حرف و تحقیقات دن گیلبرت در همین مسئله خلاصه میشود:
اما متاسفانه ما معمولاً به تفاوت این دو – اثر لحظهای رویداد روی شادی و رضایت لحظهای و اثر بلندمدت آن روی شادمانی و رضایت بلندمدت در زندگی – توجه نمیکنیم.
از جمله توانمندیهای اختصاصی ما – در اثر این ساختارهای جدید – امکان شبیه سازی رویدادهایی است که هنوز روی ندادهاند! (راستی چند بار در ذهن خودتان، با کسی که دوست دارید به مهمانی رفتهاید؟ یا با ماشین مدیر منفور شرکت خودتان را زیر گرفتهاید؟).
مثالی که دن گیلبرت در این حوزه مطرح میکند این است که شما لزوماً نباید بستنی با طعم پیاز و جگر را امتحان کنید مطمئن شوید که مزهی آن را دوست ندارید! میتوان حدس زد که مزهی این نوع بستنی، برای شما و خیلی افراد دیگر، مطلوب نخواهد بود.
طبیعی است که قابلیت شبیه سازی رویدادهایی که روی نداده اند، قابلیت ارزشمندی است. اما هر قابلیت جدیدی، هزینههای خودش را هم به همراه دارد. یکی از این هزینه تخمین بسیار نادرست از میزان تاثیر حوادث و شرایط پیش رو بر شادمانی و خوشحالی ماست.
دن گیلبرت، مخاطبان خود را دعوت می کند که دو رویداد مجزا را تصور کنند:
رویداد اول: برنده شدن بلیط بخت آزمایی با ارزش تقریبی سیصد میلیون دلار
رویداد دوم: بروز یک سانحه و قطع شدن کامل نخاع
سپس میپرسد که به نظر شما، یک سال پس از بروز این رویداد، میزان شادمانی افرادی که در گروه اول قرار دارند با افراد گروه دوم به چه میزان تفاوت خواهد داشت؟
طبیعی است که برای اکثر ما، این دو رویداد به هیچ وجه قابل مقایسه نیستند. یکی از آنها میتواند نماد شادمانی و خوشبختی باشد و دیگری میتواند یکی از تلخ ترین رویدادهایی باشد که در زندگی قابل تصور است.
در اینجا دن گیلبرت، مطالعات خودش را گزارش میدهد:
طبق مطالعات انجام شده، به استثنای چندین مورد حوادث بسیار سخت که زخمهای جبران ناپذیر بر روان انسان باقی میگذارند، در عموم رویدادها – از جمله دو رویداد مورد اشاره – پس از ۳ ماه تاثیری بر افزایش و یا کاهش رضایتمندی افراد از زندگی ندارد و در اصل این خطای قسمت شبیه سازی مغز است که تاثیر یک رویداد را بسیار تلختر یا شیرینتر از میزان واقعی آن ارزیابی مینماید.
به اعتقاد دن گیلبرت، تصور اکثر افراد از خوشحالی و شادمانی تحت تاثیر فرهنگ مصرف گرایی قرار گرفته است،یا به عباراتی دیگر شادمانی بیشتر قابل تولید است تا قابل تعقیب و همین تعقیب شادمانی باعث ترویج بیشتر مصرف گرایی شده است.
لینک دانلود کلیپ ویدئویی سخنرانی دن گیلبرت در تد
دن گیلبرت همین بحثها را به شکل کاملتر و دقیقتر در کتاب Stumbling On Happiness مطرح میکند که آن را به زودی به صورت مستقل و کامل در متمم مورد بررسی قرار میدهیم. اما شاید بهتر باشد برای خلاصه کردن حرفهای دن گیلبرت در فیلم فوق، از جملات خود او در کتابش استفاده کنیم.
قدرت تصویرسازی ذهن ما، سه نقص جدی دارد:
اول اینکه بی آنکه خبردار شویم، ذهن ما را در اختیار میگیرد و بدون اینکه بفهمیم، آن را رها میکند. به همین دلیل نمیتوانیم به خوبی تشخیص دهیم که چه سهمی از ارزیابیهای ما ناشی از واقعیات و چه بخشی ناشی از تصویرسازیها و بزرگنماییها و کوچکنماییهای خودمان است.
دوم اینکه احساس حال خودش را به آینده هم تعمیم میدهد. اکثر ما وقتی گرسنه هستیم، در سوپرمارکت خوراکیهای بیشتری میخریم! قدرت تصویرسازی ذهن، ما را قانع میکند که این حس گرسنگی در ساعات آتی هم به همین شدت وجود خواهد داشت.
سوم اینکه تشخیص نمیدهد که هر چیزی، وقتی واقعاً روی داد، در مقایسه با احساسی که الان در ذهن تصور میکنیم، احساس کاملاً متفاوتی در ما ایجاد میکند.
دن گیلبرت و شادمانی واقعی از نگاه او
منبع : متمم
بازدیدها: 39
یک پاسخ به “دن گیلبرت و نگاهی به شادمانی”
باسلام مطالبتون بسیار خوب و آموزنده بود
همچنین پیشنهاد می کنم به گروه آموزشی ماهان تیموری هم سری بزنید
مدیریت بازاریابی